عکس نوروز 90 مهدکودک شهرزاد
ناز پسرم روزهای پايانی سال 89 و بدوبدو روزهای آخر یک روز ديدم مهد نامه دادن که برات لباس بفرستيم که با هفت سين عکس بندازين شب وسايل لازم رو برات آماده کردم گذاشتم توی کيفت ، صبح بيدار شديم که بريم اداره ، يک دفع بابا جون ديد واااای سقف خونمون نم داده چکار کنيم چکار نکنيم ايليا گلی چشم بلبلی با مامانی موندن خونه تا همسايمون بتونه کارش رو انجام بده وقتی آقای همسايه کارش تموم شد زودی حاضرت کردم نزديک ظهر بود که باهم رفتيم مهد وای که چه خبر بود گنئم توی ظرفهای کوچولو براتون سبز کرده بودن ، نی نی ها هی می رفتن تيپهای خوشگل میزدن عکس می انداختن شمام که فرصت رو غنيمت دونستی تا نوبتت بشه رفتی با سيما جون تاب و سرسره بازی کردن...
نویسنده :
مامان ايليا
9:50